Wednesday, April 19, 2006



كلنل پسيان





توجه: اين مقاله با ديدگاهي فارسگرايانه نوشته شده است.

مهدي جنگروي

كلنل محمدتقي خان پسيان فرزند ياور محمدخان پسيان (عنايت‌السلطان) در سال 1309 قمري برابر با سال 1271 خورشيدي در تبريز متولد شد. دوران تحصيلات ابتدائي خود را در تبريز تا سال 1323 قمري به پايان رسانيد و سپس در سال 1324 قمري براي تكميل تحصيلات خود به تهران رفت و وارد مؤسسه نظام شد. در سال 1329 قمري در سن 20 سالگي با درجه نايب دومي (ستوان دوم) وارد خدمت شد و به تدريج با درجه سلطاني (سروان) پيش رفت. در سال 1331 قمري وارد مدرسه صاحب‌منصبان ژاندارمري شد و تا 11 ربيع‌الثاني 1332 قمري در مدرسه مزبور مشغول تحصيل بود. پس از آن در حالي كه هنوز يك ماه از پايان دوره تحصيلي وي باقي مانده بود، به رياست يك اسكادران صاحب‌منصب جزء به مأموريت بروجرد رفت و طي جنگي كه بين قواي او با الوار پيش آمد، در تاريخ 23 ربيع‌الثاني 1332 قمري روي تپه‌اي مجروح شد و به علت شركت در اين جنگ به درجه ياوري (سرگرد) رسيد. در 20 رجب 1332 قمري به رياست ” باطاليان“ (گردان) همدان منصوب شد و تا 14 محرم 1334 قمري در اين سمت باقي ماند. هنگام جنگ جهاني اول و تجاوز قواي بيگانه به ايران، در اثر ” جنگ مصّلا“ شهرت شجاعتش در همه جا پيچيد. در ششم شعبان 1335 قمري راهي كشور آلمان شد و در آنجا در قسمت هوانوردي به كارآموزي پرداخت. در سوم جمادي‌الاول 1338 قمري وارد تهران شد و پس از مدتي در ششم ذي‌الحجه 1338 قمري با سمت رياست ژاندارمري خراسان، راهي آن ديار شد. پس از كودتاي سوم اسفند سال 1299 خورشيدي و روي كار آمدن دولت سيدضياءالدين طباطبايي، كلنل پسيان طبق دستور رئيس دولت، در سيزدهم فروردين ماه 1300 خورشيدي اقدام به دستگيري احمد قوام (قوام‌السلطنه) والي خراسان كرد و پس از مصادره اموال وي، او را تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود كفالت استانداري خراسان را به عهده گرفت.

به دنبال سقوط حكومت صد روزه سيدضياءالدين، قوام‌السلطنه از زندان خارج شد و در كاخ فرح‌آباد فرمان رئيس‌الوزرائي خود را از احمدشاه قاجار دريافت كرد. با روي كار آمدن قوام، تلگرافي به مشهد مخابره شد و كلنل از كفالت ايالت خراسان بركنار گرديد و شخصي به نام نجدالسلطنه به كفالت استانداري برگزيده شد. نجدالسلطنه در اداره ايالتي حضور يافت و به انجام وظايف خود مشغول گرديد. كلنل پسيان چون از حكومت قوام‌السلطنه بيمناك شده بود به فكر طغيان افتاد و مصمم گرديد كه خود زمام امور خراسان را در دست گيرد. هنوز چندي از كفالت نجدالسلطنه نگذشته بود كه پسيان شخص نامبرده را توقيف كرد و خود اداره حكومتي را در دست گرفت. پس از آن دولت، نجفقلي خان صمصام‌السلطنه بختياري را به حكومت خراسان منصوب كرد. صمصام‌السلطنه نيز براي دلجويي يا فريب كلنل پسيان، وي را طي حكمي در نهم مرداد 1300 خورشيدي به كفالت ايالت خراسان منصوب كرد.

برخورد شديد كلنل با قوام‌السلطنه از اواخر مرداد 1300 خورشيدي رنگ ديگري به خود گرفت. دولت با تطميع كلنل پسيان به وي پيشنهاد داد تا با دريافت حقوق دو ساله خود به همراه مهدي خان معتصم‌السلطنه فرخ (كارگزار خراسان) و ماژور اسمعيل خان بهادر (مأمور اجراي فرمان دستگيري قوام) به اروپا مسافرت كند و امور ايالت را به توليت آستان قدس واگذار نمايد. اما كلنل با اين پيشنهاد مخالفت كرد و آن را نپذيرفت. قوام‌السلطنه طي ارسال تلگرافهايي كه به حاكمان و خوانين منطقه مي‌فرستاد، كلنل را ياغي و متمرّد معرفي مي‌كرد و آنان را عليه وي برمي‌انگيخت.

محمدابراهيم خان شوكت‌الملك علم والي قائنات كه از طرف قوام‌السلطنه دستور سركوبي كلنل را داشت، نماينده خود محمدولي خان اسدي را به مشهد فرستاد تا قرار ملاقاتي را با كلنل ترتيب دهد. محمدتقي خان پسيان تصميم گرفت هنگامي كه براي سركشي به اردوي ژاندارم به گناباد مي‌رود، در آن شهر ملاقاتي با شوكت‌الملك داشته باشد. اما با شنيدن خبر شورش كردهاي قوچان، بدون ملاقات با شوكت‌الملك گناباد را ترك كرد و به مشهد رفت. كلنل براي سركوبي شورش، از مشهد راهي قوچان شد و در جعفرآباد در دو فرسنگي قوچان جنگ سختي بين قواي كلنل و كردهاي قوچان درگرفت. اين جنگ كه در روز دوشنبه نهم مهر ماه 1300 خورشيدي اتفاق افتاد به شكست نيروهاي ژاندارم منتهي شد و كلنل در حالي كه يكه و تنها مانده بود، كشته شد و پس از مرگ، قواي اكراد قوچان سرش را از بدن جدا كردند.

روز پانزدهم مهر 1300 خورشيدي جنازه و سر كلنل محمدتقي خان پسيان با تجليل و احترامات نظامي به مشهد وارد و با حضور عده‌اي از صاحب منصبان و افراد ژاندارم و جمعي از اهالي شهر و هواداران كلنل تشييع شد و در همان روز در محل آرامگاه نادرشاه واقع در باغ نادري مشهد به خاك سپرده شد.

كلنل پسيان مردي رشيد بود و به هنگام مرگ بيش از سي سال از عمرش نگذشته بود. به زبان و ادبيات فارسي و موسيقي ايران نيز دلبستگي داشت و گاهي شعر مي‌سرود. از وي چند ترجمه و مقاله به يادگار باقي مانده است.

منابع و مأخذ:

1. مرسلوند، حسن. زندگينامه رجال و مشاهير ايران. تهران، الهام، 1369. ج 2.
2. بهار، محمدتقي. تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. تهران، اميركبير، 1357. ج 1.
3. عاقلي، باقر. شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران. تهران، گفتارـ علم، 1380. ج 1.
4. عاقلي، باقر. روزشمار تاريخ ايران. تهران، گفتار، 1372. ج 1.


435-1ع

نايب اول (ستوان يكم) محمدتقي خان پسيان


441-1ع
محمدتقي خان پسيان با درجه نايب اولي (ستوان يكم)


434-1ع

نايب اول (ستوان يكم) محمدتقي خان پسيان و نايب دوم (ستوان دوم) اسمعيل‌خان بهادر


كلنل محمدتقي خان پسيان فرمانده ژاندارمري ايالت خراسان در سال 1300 شمسي
4665-1ع


439-1ع

كلنل محمدتقي خان پسيان فرمانده ژاندارمري ايالات خراسان


2256-1ع



1784-1ع

سيدضياءالدين طباطبايي نخست‌وزير و وزير داخله به اتفاق جمعي از همكاران خود در ايام كودتاي سال 1299. 1. رضاخان سردار سپه 2. مسعود كيهان 3. كلنل گلروپ (رئيس سوئدي ژاندارمري) 4. سيدضياءالدين طباطبايي 5. حسين دادگر 6. حسن مشار 7. علي رياضي 8. كاظم سياح 9. زمان بهنام

53-8ع

سيد ضياءالدين طباطبايي


201-124ط

احمد قوام (قوام‌السلطنه) والي ايلت خراسان، قبل از رئيس‌الوزرائي سيد ضياءالدين طباطبايي

439-4ع

سيدضياءالدين طباطبايي نخست‌وزير و اعضاي كابينه وي در روز برگزاري سلام رسمي در حضور احمدشاه قاجار. 1. حسينقلي ميرزا نصرت‌السلطنه 2. محمود جم 3. عيسي فيض 4. مسعود كيهان 5. احمدشاه قاجار 6. مصطفي عدل 7. سيدضياءالدين طباطبايي 8. علي‌اصغر مؤدب نفيسي 9. كاظم سياح 10. اسدالله ميرزا شهاب‌الدوله



58-131ج

احمد قوام رئيس‌الوزراء و برخي از اعضاي كابينه وي در ملاقات با احمدشاه قاجار. 1. حسن اسفندياري 2. احمد قوام 3. مهديقلي مجدالدوله 4. محمدحسن ميرزا قاجار (وليعهد) 5. رضاخان سردارسپه 6. احمدشاه قاجار

945-1ع

نشسته از راست: محمدابراهيم شوكت‌الملك علم امير قائنات و ابراهيم قوام‌الملك شيرازي. ايستاده سمت چپ: مهدي معتصم‌السلطنه فرخ كارگزار خراسان


249-1ع

محمدابراهيم شوكت‌الملك علم امير قائنات به اتفاق كنسول انگلستان در زاهدان و همسر و دو تن از فرزندان وي

379-1ع

محمدابراهيم شوكت‌الملك علم والي قائنات و سيستان

907-1ع

نجفقلي خان صمصام‌السلطنه بختياري والي انتصابي قوام‌السلطنه (رئيس‌الوزراء) براي خراسان

5077-1ع

دورنماي شهر قوچان در اواخر دوره قاجاريه

441-8ع

كلنل گلروپ (رئيس سوئدي ژاندارمري ايران) و جمعي از صاحب‌منصبان و افسران ايراني ژاندارمري. 1. عبدالرضا افخمي 2. كلنل گلروپ


برگرفته از سايت : www.iichs.org موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران



پايان كار كلنل




اميد پارسانژاد

كلنل محمد تقي‌خان پسيان روز دهم مهر 1300 در جريان نبرد با گروهي از اكراد قوچان در نزديكي جعفرآباد كشته شد و به اين ترتيب ماجراي قيام او در خراسان پايان يافت. محمدتقي‌خان كه در زمان كودتاي 1299 فرمانده ژاندارمري خراسان بود، پس از تشكيل دولت سيدضياءالدين طباطبايي و به فرمان رئيس‌الوزراء به دستگيري قوام‌السلطنه والي خراسان اقدام كرد و او را تحت‌الحفظ به تهران فرستاد. قوام به همراه بسياري از رجال كشور حدود سه ماه در زندان سيدضياء بود ولي هنگامي كه كابينه سيد سقوط كرد، همانجا در زندان فرمان رئيس‌الوزرايي گرفت و مأمور تشكيل دولت شد. كلنل پسيان كه از كينه قوام عليه خود باخبر بود، نجدالسلطنه را كه به كفالت ولايت خراسان منصوب شده بود دستگير كرد و كوشيد دولت مركزي را متقاعد كند كه خود او را به عنوان حاكم بپذيرد. قوام‌السلطنه مخالفت كرد و پس از كشمكش بسيار، سرانجام حكام محلي شمال و جنوب خراسان را براي سركوبي كلنل فرستاد. كلنل در درگيري با جنگجويان قبايل كرد كه تحت نفوذ سردار معزز بجنوردي (حاكم مناطق شمال) بودند كشته شد و غائله خاتمه يافت.

ژاندارم

محمد تقي خان افسري تحصيل‌كرده و با لياقت بود كه در جريان جنگ جهاني اول، مانند بسياري ديگر از افسران ژاندارم هوادار متحدين شد و در بعضي عمليات نظامي در كرمانشاه شركت داشت. او در اواخر جنگ براي ادامه تحصيل به برلين رفت و به تكميل دانش نظامي خود پرداخت. بازگشت كلنل به ايران با خروج «نيروهاي عملياتي حائل شرق ايران» (متعلق به بريتانيايي‌ها) همزمان بود و او به عنوان فرمانده كل ژاندارمري خراسان مأمور تجديد سازمان اين نيرو شد.
محمدتقي‌خان افسري وطن‌پرست و معتقد به حكومت مشروطه بود كه به اقتدار حكومت مركزي اهميت بسيار مي‌داد (و عجيب اينكه سرنوشت تراژيك او به گونه‌اي بود كه سرانجام در تعارض كامل با اين عقيده‌اش، عليه دولت مركزي قيام كرد و در اين راه كشته شد.)

روابط كلنل پسيان و قوام‌السلطنه (حاكم خراسان و برادر وثوق‌الدوله) هرگز دوستانه نبود، بنابراين هنگامي كه قوام از پذيرش دولت كودتايي سيدضياء سرباز زد، پسيان بي‌درنگ دستور سيدضياء را در مورد بازداشت قوام اجرا كرد. روز 13 فروردين 1300 كه حاكم و گروهي از رجال شهر براي سيزده‌به‌در از مشهد خارج شده بودند، كلنل به نيروهايش دستور داد آنها را به هنگام بازگشت به شهر دستگير و زنداني كنند. يكي دو روز بعد قوام‌السلطنه تحت‌الحفظ به تهران فرستاده شد و به زندان افتاد.

اما دو ماه و اندي بعد دولت سيدضياء در آستانه سقوط قرار گرفته بود و سلطان احمدشاه قاجار فرمان رئيس‌الوزرايي را به نام قوام‌السلطنه نوشت و در زندان براي او فرستاد. يكي از نخستين اقدامات قوام به عنوان رئيس‌الوزراء، انتصاب يكي از نزديكانش در خراسان به عنوان كفيل حاكم ايالت بود. اما هنوز چند روزي از آغاز به كار نجدالسلطنه نگذشته بود كه توسط كلنل محمدتقي‌خان بازداشت شد. دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان در كتاب ارزنده‌اش «دولت و جامعه در ايران» انگيزه و شيوه عمل محمدتقي‌خان را چنين تحليل كرده است: «دو انگيزه تقويت‌كننده يكديگر (خصومت شخصي با قوام و تفسير به قدرت رسيدن او به عنوان «بازگشت ارتجاع و نفوذ خارجي») باعث مخالفت پسيان با دگرگوني بود، هرچند انگيزه شخصي بايد همسنگ انگيزه اجتماعي بوده باشد. پسيان در فاصله خرداد تا مهر 1300 با سردرگمي (ظاهراً نگران از بابت مشروعيت قانوني كارهايش) گاه طاغي و غاصب حكومت خراسان به نظر مي‌رسيد و گاه سپر مي‌افكند و به مركز به جز قوام، ابراز وفاداري مي‌كرد.»

پايان كار

نيرويي كه در تهران در اختيار سردارسپه، وزير جنگ بود حتي به نصف عده ژاندارم‌هاي تحت فرماندهي كلنل پسيان نمي‌رسيد. او سرانجام ناچار شد نيروي كوچكي را به فرماندهي حسين‌آقا خزاعي به خراسان بفرستد. اين نيرو بيرون مشهد مستقر شد و تا هنگامي كه محمدتقي‌خان زنده بود نه به جنگ پرداخت و نه به شهر راه يافت. قوام كه از مصالحه يا سركوبي كلنل به دست قواي دولتي نااميد شده بود، براي حكام محلي در شمال و جنوب خراسان پيام فرستاد كه عليه پسيان وارد عمل شوند. مهمترين حاكماني كه مورد نظر قوام بودند يكي امير شوكت‌الملك امير قائنات در جنوب خراسان بود و ديگري سردار معزز بجنوردي در شمال.

به نوشته محمدتقي بهار (ملك‌الشعراء): «از طرف شوكت‌الملك والي قائنات و سردار معزز والي بجنورد و خوانين زعفرانلوي قوچان به حمايت دولت علامات مخالفت با كلنل بروز كرد و شجاع‌الملك رئيس ايل هزاره و قسمتي از ايل تيموري به رياست شوكت‌السلطنه و سيد حيدر و طوايف بربري و سالارخان بلوچ علائم خلاغ آشكار كردند و دولت، كلنل را در صفحه خراسان طاغي و سركش معرفي كرد.» («تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران» ملك‌الشعراي بهار)

محمدتقي‌خان در اين شرايط كوشيد با امير شوكت‌الملك به تفاهم برسد اما هنوز موفق نشده بود كه كردهاي شادلو به تحريك سردار معزز شورش كردند. كلنل در اقدامي بي‌باكانه به همراه گروه كوچكي از ژاندارم‌ها براي فروخواباندن اين شورش حركت كرد. اما او و افرادش در تپه‌هاي جعفرآباد در نزديكي قوچان محاصره شدند و شكست خوردند. گفته مي‌شود كلنل در حالي كه تمام ژاندارم‌هايش يا كشته شده بودند و يا گريخته بودند، به تنهايي و تا آخرين گلوله‌اي كه در اختيار داشت جنگيد و سرانجام كشته شد. (گروهي عقيده دارند او كه مجروح شده بود براي اينكه اسير نشود خود را كشته است.)

جسد محمدتقي‌خان با احترام فراوان توسط دوستانش تشييع و در محل آبرومندانه‌اي دفن شد، اما بعدها به دستور قوام‌السلطنه به گورستاني در حاشيه شهر انتقال يافت. عارف قزويني و ايرج‌ميرزا، شعراي معروف آن زمان هر دو از ياران نزديك كلنل بودند و در سوگ او اشعار زيبا سروده‌اند.

Tuesday, April 18, 2006



قوام و كلنل پسيان




(براي شرق)

هنگامى كه رئيس تشريفات دربار سلطان احمدشاه قاجار، در زندان عشرت آباد به ديدن قوام السلطنه رفت و به او گفت براى رئيس الوزرايى در نظر گرفته شده است، حدود سه ماه از ماجراى دستگيرى قوام در مشهد مى گذشت. كلنل محمد تقى خان پسيان، فرمانده ژاندارمرى خراسان، اواسط فروردين ۱۳۰۰، قوام را كه والى خراسان بود به دستور سيدضياء (رئيس الوزراى دولت كودتا) دستگير كرده و به تهران فرستاده بود. بنابراين، عجيب نبود كه قوام السلطنه فقط يك روز پس از دريافت فرمان رئيس الوزرايى، يكى از نزديكانش را در مشهد به جاى كلنل پسيان، كفيل ايالت خراسان كند. كلنل پسيان اين تصميم رئيس الوزراى جديد را نپذيرفت كه اين هم البته تعجبى نداشت. قوام و كلنل هرگز دلخوشى از هم نداشتند.

• كدورت
كلنل محمدتقى خان پسيان، تبريزى بود. اجداد او پس از اين كه فتحعلى شاه قفقاز را از دست داد به ايران آمدند. مردان خانواده پسيان نظاميانى مورد احترام و با كفايت بودند. محمد تقى خان نيز در جريان جنگ جهانى اول در نبردهايى در غرب كشور رشادت به خرج داده بود و در اواخر جنگ براى تكميل تحصيلات نظامى اش به آلمان رفته بود. او در بازگشت به ايران فرمانده ژاندارمرى خراسان و مأمور تجديد سازمان آن شد.در اين هنگام قوام السلطنه والى خراسان بود. ميان قوام و پسيان به تدريج كدورتى سرد به وجود آمد. قوام، پسيان را تازه به دوران رسيده مى دانست درحالى كه از نظر پسيان، قوام مردى مرتجع و فاسد بود. هر دو مردانى مقتدر بودند و چندان به يكديگر توجه نداشتند تا اين كه وقوع كودتاى ۱۲۹۹ و رئيس الوزرا شدن سيد ضياء الدين طباطبايى همه چيز را تغيير داد.

احمدشاه در تلگرافى كه روز پس از كودتا براى حكام همه ايالات فرستاد، رئيس الوزرايى سيدضياء را اعلام كرد. مصدق السلطنه، والى فارس و قوام السلطنه والى خراسان، حاكمان قدرتمند دو ايالت مهم ايران، هر يك به شيوه خود، رئيس الوزرايى سيد ضياء را نپذيرفتند. مصدق به اين بهانه كه «اين تلگراف (حكم رئيس الوزرايى سيد ضياء) اگر در فارس انتشار يابد اسباب انقلاب و اغتشاش خواهد شد» از انتشار آن خوددارى كرد، در حالى كه قوام در پاسخ تلگراف رئيس الوزراى جديد، او را «آقاى سيدضياءالدين، ناشر روزنامه رعد» خطاب كرد و به اين ترتيب نشان داد كه رياست او را به رسميت نمى شناسد.مصدق وقتى مقاومت را بى فايده ديد كناره گيرى كرد و به سران بختيارى پناه برد. اما ماجراى خراسان به شكل ديگرى پيش رفت. كلنل پسيان و دوستان دموكراتش، سيدضياء را ناجى ايران مى دانستند كه مى توانست «رجال مرتجع و فاسد» را كنار بزند و طرحى نو دراندازد. بنابراين محمدتقى خان در عمل به فرمان رئيس الوزرا مبنى بر دستگيرى قوام ترديد نكرد. قوام به همراه جمعى از رجال خراسان كه روز ۱۳ فروردين ۱۳۰۰ از مراسم سيزده به در در روستايى نزديك مشهد باز مى گشتند، توسط ژاندارم هاى كلنل پسيان بازداشت شدند. قوام تحت الحفظ به تهران فرستاده شد و كلنل توسط سيد ضياء به فرماندارى نظامى خراسان منصوب شد.

• نافرمانى

كمتر از سه ماه بعد دولت سيد ضياء سقوط كرد و قوام السلطنه، زندانى عشرت آباد، رئيس الوزرا شد. او روز بعد يكى از نزديكانش به نام نجدالسلطنه را كه در مشهد بود كفيل ايالت خراسان كرد. كلنل كه خطر را احساس كرد، نجدالسلطنه و تعداد ديگرى از دوستان قوام را بازداشت كرد. محمد تقى خان ۶۰۰۰ ژاندارم تعليم ديده در اختيار داشت، با وجود اين، وفادارى اش به مشروطه خواهى باعث شد در تلگرافى به مركز پيشنهاد كند حقوق دو سالش را بدهند و بگذارند براى ادامه تحصيل به اروپا برود. اين پيشنهاد عملاً رد شد. چندى بعد صمصام السلطنه بختيارى، رئيس الوزراى اسبق، به حكومت خراسان منصوب شد. كلنل او را محترمانه نپذيرفت. شيوه پسيان در اين مدت «كج دار و مريز» بود. او نمى خواست ياغى يا شورشى محسوب شود، در عين حال فرامين دولت قوام را هم نمى پذيرفت.

نگرانى قوام و سردارسپه اين بود كه پسيان در خراسان و كوچك جنگلى در گيلان همدست شوند و نيروهايشان را روانه تهران كنند. اگر چنين اتفاقى مى افتاد، نيرويى كه توان مقابله با آنها را داشته باشد در مركز وجود نداشت. سردارسپه يك نيروى كوچك قزاق روانه خراسان كرده بود. اما اين نيرو توان نبرد با ژاندارم هاى كلنل را نداشت و در نزديكى مشهد اردو زده بود.

در اين هنگام قوام به فكر استفاده از خوانين محلى افتاد. اين خوانين و در رأس آنها سردارمعزز بجنوردى و امير شوكت الملك، از سياست تمركز گرايانه محمد تقى خان و پافشارى او بر اخذ ماليات از زمين داران ناراضى بودند. بنابراين هنگامى كه رئيس الوزرا با تلگراف از آنها خواست «با تمام قوا بر ضد محمد تقى خان متمرد اقدام و خدمات خود را به منصه ظهور» برسانند، فورى دست به كار شدند. كلنل پسيان با شوكت الملك، زمين دار بزرگ جنوب خراسان وارد مذاكره شد، اما ناچار شد براى مقابله با كردهاى شادلو كه به فرمان سردارمعزز از شمال به سوى مشهد مى آمدند، با نيروى كوچكى به سوى قوچان بتازد.

محمدتقى خان در نبردى كه ميان ژاندارم ها و نيروهاى سردارمعزز درگرفت، كشته شد. نيروى كوچك قزاق، پس از مرگ كلنل، پيروزمندانه وارد مشهد شد.مدتى بعد نهضت جنگل گيلان نيز در هم شكست. از ميان رفتن كلنل پسيان و ميرزا كوچك جنگلى، اشتراك منافع ميان قوام السلطنه و سردارسپه را پايان داد. در اين مدت قوام پول ناچيزى را كه در اختيار دولت بود، با سخاوتمندى در اختيار نيروى قزاق قرار مى داد تا توانايى مقابله با تهديد خراسان و گيلان را داشته باشند. اما پس از آن اختلاف ميان او و سردارسپه بالا گرفت و اين اختلاف به سقوط دولت قوام كمك كرد.